English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
competitive price U قیمت جاری
current price U قیمت جاری
quotations U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotation U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
actuals U جاری
currents U جاری
gushing U جاری
current U جاری
groovy U جاری
going U جاری
current cell U سل جاری
running water U اب جاری
running U جاری
interfluous U در هم جاری
interfluent U در هم جاری
volant U جاری
sluicy U جاری
sister in law U جاری
pourer U جاری
present-day U جاری
rules of procedure U روش جاری
standing orders U دستور جاری
oozes U جریان جاری
current liabilities U بدهیهای جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
present income U درامد جاری
current date U تاریخ جاری
current income U درامد جاری
current liability U بدهیهای جاری
current loop U حلقه جاری
current files U پروندههای جاری
current liability U بدهی جاری
current instruction U دستورالعمل جاری
current expenditure U هزینه جاری
current asset U دارایی جاری
standing order U دستور جاری
currently U بطور جاری
present consumption U مصرف جاری
routines U خط مشی جاری
routine U خط مشی جاری
perfuse U جاری ساختن
Blood was running . U خون جاری شد
The regulations in force . U مقررات جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
routine U روش جاری
ooze U جریان جاری
oozed U جریان جاری
oozing U جریان جاری
routinely U خط مشی جاری
routinely U روش جاری
checking account U حساب جاری
liquid limit U حد جاری شدن
current accounts U حساب جاری
yield U جاری شدن
current budget U بودجه جاری
yielded U جاری شدن
yields U جاری شدن
current assets U دارائیهای جاری
current assets U دارایی جاری
checking accounts U حساب جاری
standing U روش جاری
working capacity U سرمایه جاری
yeild U جاری شدن
yeild point U حد جاری شدن
current account U حساب جاری
routines U روش جاری
disembogue U جاری شدن
currents U جاری و روان
trilled U جاری شدن
trill U جاری شدن
flow U جاری شدن
excurrent U جاری شونده
AC U حساب جاری
account cuurent U حساب جاری
flows U جاری شدن
bank overdraft U حساب جاری
electrodynamics U الکترسیته جاری
current U جاری و روان
flowed U جاری شدن
tidal volume U حجم جاری
current yield U بازده جاری
circulating asset U دارایی جاری
trills U جاری شدن
callendar year U سال جاری
demand deposit U سپرده جاری
current ratio U نسبت جاری
tapping U از شیر اب جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
tap U از شیر اب جاری کردن
instant U مربوط به ماه جاری
instants U مربوط به ماه جاری
tapped U از شیر اب جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
the th inst U پنجم بماه جاری
flux U جاری شدن گداختن
snivel U ازبینی جاری شدن
print U پس از اتمام کار جاری
printed U پس از اتمام کار جاری
prints U پس از اتمام کار جاری
outflow U به بیرون جاری شدن
outflows U به بیرون جاری شدن
flow U جریان جاری کردن
jetting U مانندفواره جاری کردن
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
active a ccount U حساب متحرک یا جاری
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
snivels U ازبینی جاری شدن
snivelling U ازبینی جاری شدن
snivelled U ازبینی جاری شدن
sniveling U ازبینی جاری شدن
sniveled U ازبینی جاری شدن
daily routine U عادت جاری روزانه
jet U مانندفواره جاری کردن
jets U مانندفواره جاری کردن
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
blood U خون جاری کردن
pour point U نقطه جاری شدن
balance on current account U مانده حساب جاری
pass book U دفتر حساب جاری
passbook U دفتر حساب جاری
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
jetted U مانندفواره جاری کردن
circulate U جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
bleed U خون جاری شدن از
pouring U افشاندن جاری شدن
poured U جاری شدن یا ساختن
poured U افشاندن جاری شدن
current account balance U تراز حساب جاری
pour U جاری شدن یا ساختن
bleeds U خون جاری شدن از
pour U افشاندن جاری شدن
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
checking accounts U حساب جاری بانکی
pours U افشاندن جاری شدن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
pouring U جاری شدن یا ساختن
pours U جاری شدن یا ساختن
circumfluent U جاری شونده دراطراف
checking account U حساب جاری بانکی
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
recrudescence U تجدید
revival U تجدید
refreshes U تجدید
instauration U تجدید
renewal U تجدید
neogenesis U تجدید
refreshed U تجدید
refresh U تجدید
reviewed U تجدید
turnover U تجدید
reviewing U تجدید
revivals U تجدید
anabiosis U تجدید
review U تجدید
renew U تجدید
renewing U تجدید
repetitions U تجدید
renewals U تجدید
renews U تجدید
repetition U تجدید
reviews U تجدید
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
emanated U جاری شدن تجلی کردن
emanate U جاری شدن تجلی کردن
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com